سوپرایز..!!
سـرگرᓄـے
سوپرایز..!!

 

تو خیابون داشتم میرفتم دیدم ماشین داییم کنار داروخونه ایستاده رفتم 

جلوتر دیدم زن داییم داخلش نشسته سلام علیک کردیم پرسیدم:

دایی کجاست؟؟!!

گفت رفته داروخونه !

منم گفتم پشت صندلی قایم میشم دایی اومد سوپرایزش کنم !

داییم که اومد تا اومدم دهنمو باز کنم دیدم زد رو شونه زن داییم گفت:

اعظم ی کاندوم خاردار گرفتم امشب یه کــ☼ــسی ازت بکنم که تا حالا نکردم

هیچی دیگه زن داییم که همونجا تبخیر شد منم الان سه ساعته تو ترافیکیم هنوز وقت نکردم

سوپرایزش کنم



نظرات شما عزیزان:

عاطفه ملقب به اطوفه
ساعت21:14---17 شهريور 1393
خخخخخخخ به حق چیزایه ندیده

GoldenStar
ساعت17:49---17 شهريور 1393

پاسخ:چیه؟چرا این شکلی شدی خخخ؟؟؟


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





♥ دو شنبه 17 شهريور 1393

ساعت 10:52 توسط ツMƠƦƔƛƦƖƊツ:
Design By : Bia2skin.ir